
✍️ گلاویژ رستمی – به مناسبت سالگرد انقلاب اکتبر
تحلیلی تاریخی، سیاسی و جنسیتی از تجربهی انقلاب روسیه، تحریفات بورژوایی و میراث آن در قرن بیستویکم
مقدمه
انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه، نقطهی عطفی در تاریخ بشر بود. برای نخستین بار، طبقهی کارگر توانست قدرت سیاسی را بهدست گیرد و بر ویرانههای امپراتوری تزاری، آرمان دولت کارگری و سوسیالیستی را بنا کند. این انقلاب نه تنها نظم سرمایهداری را به چالش کشید، بلکه معنای عدالت، رهایی و انسانیت را از نو تعریف کرد.
اما همانگونه که هر انقلاب، دشمنان خود را میآفریند، اکتبر نیز از نخستین روزهای پیروزی، آماج حملات نظامی، اقتصادی و ایدئولوژیک بورژوازی جهانی شد. از جنگ داخلی تا محاصرهی اقتصادی، از تبلیغات رسانهای تا تحریف تاریخ، تمام توان نظم سرمایهداری برای بیاعتبار کردن این تجربهی بزرگ به کار گرفته شد.
با اینحال، شعلهی اکتبر خاموش نشد؛ زیرا از درون آن، اندیشهای برخاست که هنوز جهان را به اندیشیدن دربارهی امکان رهایی فرا میخواند.
۱. زمینهی تاریخی و طبقاتی انقلاب
روسیهی آغاز قرن بیستم در تضاد میان دو جهان میسوخت: جامعهای نیمهفئودالی و سرکوبگر از یکسو، و طبقهی کارگری جوان و آگاه از سوی دیگر. جنگ جهانی اول کشور را به مرز فروپاشی کشاند. گرسنگی، فقر و استبداد، تودهها را به شورش کشاند. در چنین شرایطی، حزب بلشویک به رهبری لنین توانست با شعارهایی روشن — «نان، صلح و زمین» — خشم تودهها را در مسیر آگاهی طبقاتی و سازمانیافتگی هدایت کند.
انقلاب اکتبر محصول خودانگیختگی نبود، بلکه حاصل تلفیق آگاهی و سازمان بود؛ نخستین تجربهی پیوند میان تئوری مارکسیستی و عمل انقلابی در مقیاسی جهانی.
۲. زنان و جرقهی انقلاب
نقش زنان در انقلاب اکتبر نه حاشیهای که محوری بود. در فوریهی ۱۹۱۷، زنان کارگر پتروگراد با شعار «نان و صلح» به خیابان آمدند و شعلهی انقلاب را برافروختند. آنان در صفوف شوراها، کارخانهها، و ارتش سرخ حضور یافتند و بهزودی در پیشبرد برابری جنسیتی نقشی بیبدیل ایفا کردند.
شخصیتهایی چون الکساندرا کولُنتای و اینسا آرماند با تأکید بر پیوند رهایی زن با رهایی طبقاتی، پایهگذار سیاستهای نوینی شدند که تا امروز نیز الهامبخشاند. دولت شوروی پس از انقلاب اقدام به اصلاحاتی بنیادی کرد:
•لغو ازدواج اجباری و برقراری حق طلاق.
•برابری حقوقی زنان و مردان در قانون؛
•قانونیکردن سقط جنین در ۱۹۲۰؛
•گسترش مهدکودکها و خدمات اجتماعی برای آزادسازی زنان از کار خانگی.
زنان انقلاب اکتبر نشان دادند که سوسیالیسم بدون آزادی زن، سوسیالیسمی ناقص است.
۳. اقتصاد سوسیالیستی در دوران گذار
دولت نوپای کارگری، در میان جنگ داخلی و محاصرهی خارجی، ناچار شد سیاستی به نام کمونیسم جنگی را پیش گیرد: ملیسازی صنایع، کنترل تولید و توزیع، و مصادرهی محصولات کشاورزی برای حفظ جبهه. این سیاست گرچه بقای انقلاب را تضمین کرد، اما نارضایتی در میان دهقانان و کارگران افزایش یافت.
در پاسخ، لنین در ۱۹۲۱ سیاست اقتصادی جدید (NEP) را آغاز کرد. این سیاست با اجازهی فعالیتهای محدود بازار و مالکیت خرد، تنفس موقت اقتصاد را ممکن ساخت. NEP تجلی درک ماتریالیستی از گذار به سوسیالیسم بود: نمیتوان روابط اجتماعی را با فرمان تغییر داد، بلکه باید در بستر رشد نیروهای مولده، پایههای مادی سوسیالیسم را استوار کرد.
پس از مرگ لنین، این توازن شکننده از میان رفت. استالین با تمرکز قدرت و سیاست صنعتیسازی شتابزده، اقتصاد را کاملاً دولتی کرد. نتیجه، جهش صنعتی چشمگیر بود، اما با هزینههای انسانی و اجتماعی سنگین — از قحطی اوکراین تا سرکوبهای سیاسی گسترده.
۴. ارتش سرخ: بازوی دفاع از انقلاب
در بستر جنگ داخلی، ارتش سرخ کارگران و دهقانان به رهبری لئون تروتسکی شکل گرفت. این ارتش با انضباط، آموزش سیاسی و روحیهی طبقاتی توانست نیروهای ضدانقلابی و مداخلات خارجی را شکست دهد.
ارتش سرخ تنها یک نیروی نظامی نبود؛ مدرسهای بود برای انقلابیگری. درون آن، هزاران کارگر و دهقان به آگاهی سیاسی دست یافتند. اما همان قدرتی که انقلاب را حفظ کرد، بعدها ابزار تمرکزگرایی سیاسی و اقتدار دولتی شد.
۵. کشمکش درونی حزب و زایش استالینیسم
مرگ لنین (۱۹۲۴) نقطهی آغاز کشمکشهای شدید در حزب بلشویک بود. تروتسکی از «انقلاب دائمی» سخن گفت، در حالیکه استالین با شعار «سوسیالیسم در یک کشور» قدرت را قبضه کرد.
بهتدریج، ساختار شورایی جای خود را به بوروکراسی حزبی داد. استالین با سرکوب مخالفان، نابودی ژنوتدل (سازمان زنان)، و پاکسازیهای سیاسی، روح آزاد انقلاب را در چهارچوب آهنین نظم دولتی محبوس ساخت.
استالینیسم چهرهی وارونهی اکتبر بود: اقتصادی برنامهریزیشده، اما بدون دموکراسی؛ برابری ظاهری، اما در خدمت اطاعت؛ صنعتیسازی عظیم، اما به قیمت جان میلیونها انسان.
۶. حملات ایدئولوژیک بورژوازی و تحریف انقلاب
از همان آغاز، بورژوازی جهانی دریافت که اکتبر تهدیدی برای اساس نظام سرمایهداری است. شکست نظام تزاری، الگویی از امکان انقلاب کارگری در جهان را زنده کرد. بنابراین، جنگ علیه شوروی تنها نظامی نبود؛ جنگی ایدئولوژیک و فرهنگی نیز آغاز شد.
بورژوازی و دستگاههای تبلیغاتیاش با سه شیوه انقلاب را تحریف کردند:
1.برچسبزدن به اکتبر بهعنوان «کودتای بلشویکی» و حذف نقش تودههای کارگر و زنان از روایت تاریخ؛
2.یکیگرفتن سوسیالیسم با استالینیسم، تا نشان دهند هر گونه دگرگونی اجتماعی به دیکتاتوری ختم میشود؛
3.شیطانسازی از مارکسیسم، با هدف بیاعتبارکردن نظریهی علمی مبارزهی طبقاتی.
در دوران جنگ سرد، رسانهها و دانشگاههای غرب، تصویری تحریفشده از انقلاب اکتبر ساختند: انقلابی خونین، ضد آزادی و غیرانسانی. اما همین تحریفات نشان از ترس آنان داشت؛ ترس از اینکه تجربهی اکتبر، دوباره در شکلهای تازهای زنده شود.
در برابر این حملات، وظیفهی نیروهای چپ در قرن بیستویکم بازخوانی صادقانهی اکتبر است — نه تقدیس آن، بلکه درک علمیاش: شناخت دستاوردها، خطاها، و ظرفیتهای رهاییبخش آن در جهانی که هنوز زیر سلطهی سرمایهداری و مردسالاری میسوزد.
۷. فروپاشی شوروی و بازتاب جهانی آن
فروپاشی اتحاد شوروی (۱۹۹۱) نتیجهی انباشت تناقضات درونی بود: رکود اقتصادی ناشی از تمرکزگرایی، فاصلهگرفتن حزب از تودهها، رشد بوروکراسی، و فرسایش مشروعیت ایدئولوژیک. اصلاحات گورباچف (پروستریکا و گلاسنوست) بهجای نوسازی، به واپاشی انجامید.
اما فروپاشی شوروی پایان آرمان سوسیالیسم نبود؛ بلکه نشانهی ضرورت بازسازی نظری و دموکراتیک آن بود.
۸. میراث و آرمانهای اکتبر در قرن بیستویکم
در جهانی که بحران سرمایهداری از جنگ و فقر تا نابودی طبیعت را بازتولید میکند، بازگشت به آرمانهای اکتبر بیش از همیشه ضرورت دارد.
درسهای آن روشناند:
•بدون دموکراسی کارگری، سوسیالیسم به استبداد بدل میشود؛
•بدون رهایی زنان، انقلاب ناقص است؛
•بدون پیوند با جنبشهای ضد امپریالیستی و زیستمحیطی، عدالت اجتماعی دوام نمیآورد.
انقلاب اکتبر همچنان زنده است — نه بهعنوان گذشتهای بسته، بلکه بهمثابه افقی برای آینده. تا زمانی که استثمار و نابرابری در جهان هست، آتشی که در اکتبر ۱۹۱۷ روشن شد خاموش نخواهد شد.
نتیجهگیری
اکتبر، تجربهای از امید و هشدار است؛ از شکوه رهایی تا خطر انحراف. دشمنانش کوشیدند آن را دفن کنند، اما هر بار از خاکسترش اندیشهای تازه برخاسته است.
در قرن بیستویکم، وظیفهی نسلهای نو، نه بازگشت به گذشته، بلکه تداوم راه آن است — بازآفرینی سوسیالیسمی انسانی، آزاد، دموکراتیک و فمینیستی؛ سوسیالیسمی که از اکتبر آموخته و از خطاهایش عبور کردە است.
✍️ گلاویژ رستمی
٢١–١٠–٢٠٢٥