شمس الدین – امانتی
تقدیم به: مردم مبارز و آزادیخواه در سومین سالگرد خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی.
رفیق کارگری بحثی در مورد مساله زنان در بین چند کارگر زن را برای ما بطور مختصر گزارش کرده اند که در اینجا متن گزارش به نظرتان میرسد. بحث از آنجا شروع شد که کارگری تعریف کرد: مردی همسر و چهار بچه اش را رها کرده و چون زن مسئولیت بچه ها را قبول نکرد آنها را به پرورشگاه تحویل داده است.
کارگر دیگری گفت: قانونی وجود دارد که نمی گذارد به راحتی چهار بچه به پرورشگاه سپرده شود و بابت نگهداری از آنها، پدر را تحت فشار مالی میگذارد.
کارگر دیگری گفت: کدام قانونی؟ کجای این مملکت قانون دارد که این یکی داشته باشد؟
مثالی زد و گفت: تبلیغات رژیم در بوق و کرنا میدمند که عقاب یک بچه دو ساله اصفهانی را برد.
اما کجاست بگوید عقاب سرمایه داری با قانون ضد انسانی بر علیه زنان ۴ بچه را به پرورشگاه می سپارد؟ این بچه ها احتیاج به محبت و مادر داشتند و این مشکل با پول حل نمیشود.
قانونی که اجازه میدهد مرد چهار زن بگیرد و چهل تا صیغه کند باید ملغی شود و تعدد زوجات باید از بین برود. نباید گذاشت دختران کم سن و سال ازدواج کنند، توضیح اینکه پدر به علت ازدواج با زن دیگری از همسرش جدا شده بود.
رفیق کارگر دیگری گفت: قبول! ولی اگر سن ازدواج از ۱۸ بالاتر باشد آن وقت فکر آنهائی را که در روستا زندگی میکنند و از امکاناتی برخوردار نیستند را باید کرد. آن دختران و پسران روستائی فکری بجز ازدواج کردن ندارند، تکلیف آنها چیست؟ آیا آنها به فحشا کشیده می شوند؟
رفیق کارگر جواب داد: بنظر من بخاطر اینکه امکاناتی از قبیل کار و تحصیل رایگان، باشگاههای ورزشی، پارک و تفریحات دیگر وجود ندارد، نباید طرز فکر ارتجاعی را تبلیغ کرد. باید سعی کرد این امکانات را بوجود آورد و برای آن مبارزه کرد.
کارگر دیگری پرسید: شما میگویید زیر بنا ی جامعه باید عوض شود، پس تا زیربنا عوض نشده این قوانین هم عوض نمیشود؟
رفیق کارگری پاسخ داد: نه این قوانین را میشود عوض کرد. همانطور که در کشورهای اروپایی و غیره این حقوق برای زنان وجود دارد، بدون اینکه زیربنای جامعه عوض شده باشد. پس اینجا هم میشود این خواستها را بدست آورد. او باز هم پرسید: شما میگویید در موقع طلاق باید بچه به زن تعلق بگیرد. این درست است اما میدانید چه هرج و مرجی صورت میگیرد؟ زن و مردی یک بچه دارند، آن وقت مرد میگوید باید بچه نزد من باشد و زن میگوید نه نزد من، حال اگر قانون نباشد چه کسی باید در این کار مداخله کند؟ بچه باید پیش یک نفر باشد چون از نظر تربیتی درست نیست که یک مدت پیش پدر باشد و یک مدت پیش مادر.
رفیق کارگری پاسخ داد: حالا چرا قانون باید بچه را به مرد بسپارد؟ چون اکثر بچه هائی که زیر دست زن بابا بزرگ شده اند، اصلا بچه های سالمی نبوده اند.
کارگر دیگری گفت: بنظر من درست نیست که ما اگر می گوییم قانون حقوق زنان را پایمال کرده، به آن طرف بام بیفتیم که مردان نباید این حق را داشته باشند که بچه خود را بزرگ کنند. بنظر من تساوی زن و مرد در تمامی شئون زندگی از نظر کار، خانواده، اجتماع و غیره باید رعایت شود. قانون باید این حق را هم برای مرد و هم برای زن به رسمیت بشناسد. این زن و مرد هستند که انسانی را بوجود میاورند، پس حق تصمیم گیری بر عهده این دو انسان است که بچه پیش چه کسی باشد.
بنظر من این سرمایه است که کارگر مرد را بجان کارگر زن می اندازد و با این تبلیغات میخواهد که
آنها برای حقوق برابر شان مبارزه کنند و اگر جامعه انسانی وجود داشته باشد، مرد هم مثل یک انسان آزاده فکر میکند، نه انسانی خودخواه و بیرحم.
این نوشته گزارش مختصری بود از یک جدل کوتاه بین چند کارگر زن اما جا دارد چند نکته ای راهم
در مورد نظرات رفقای زن کارگرمان، نظراتی که در این نامه آمده، صحبت کنیم.
اول اینکه بنظر ما، همانطور که در برنامه حزب هم گفته ایم ازدواج افراد زیر ۱۸ سال باید ممنوع باشد. آدم وقتی باید ازدواج کند که به بلوغ جسمی و روحی رسیده باشد. این خواست ما بخصوص برای حفاظت از حقوق دختران است که فرصت رشد، فرصت تحصیل، و فرصت بهره گرفتن از سنین نوجوانی را داشته باشند.
از نظر اسلام و قوانین موجود دختر را میشه از هشت نه سالگی به شوهر داد. ما میخواهیم که این کار مطلقا ممنوع باشد، ازدواج وقتی قانونا امکان پذیر باشد که دختر قانونا هم به سن بلوغ رسیده باشد و خود اختیار دار خودش باشد. از طرف دیگر معنی این حرف این نیست که رابطه نوجوانان با هم، حتی رابطه جنسیشان، زیر ۱۸ سال از نظر ما ممنوعه. این رابطه طبیعی است و مادام که اساسش عشق و علاقه متقابل باشد از نظر ما هیچ عیبی ندارد. نه فقط عیب ندارد که برعکس یکی از زیباترین و ارزشمندترین رابطه هائی است که می توانند با هم داشته باشند.
ما نه فقط این را عیب و ممنوع نمیکنم بلکه می خواهیم که آموزش این رابطه بطور علمی به دانش آموزان، یکی از دروس مدرسه ها باشد تا کسی بخاطر نادانی یا ندانم کاری از داشتن این رابطه دچار دردسر نشود و نوجوانان بتوانند مشکلاتشان را در این مورد خیلی راحت با مربیان و متخصصینی که در دسترس شدن باید باشند، در میان بگذارند.
رفیق کارگرمان گفته بود: ممنوع کردن ازدواج تا سن ۱۸سالگی بخصوص دختران روستائی را به فحشا می کشاند. این ادعا اشتباه محضه و علت اشتباه احتمالا در تعریف غلط فحشاست. رابطه دو تا آدم را وقتی که از سر عشق و علاقه باشد هرگز نمی شود فحشاء نامید. فاحشگی آن وقتی است که آدم، نه از سر عشق بلکه از سر اجبار، از سر نیاز به پول، تنش را به دیگری بفروشد. تنش را در اختیار کسی بگذارد که اگر آزاد بود هر گز با او همبستر نمی شد. فحشاء یعنی این، فحشاء یعنی تن فروشی، یعنی معامله کردن تن به عشق بازی با آن کس که دوستش داری. وقتی اینطور به قضیه نگاه کنید میبینید که اتفاقا آنچه که امروز رسم است و قانونی است و ازدواج خوانده می شود، این شکل عمده بروز فحشا است.
چند میلیون زن را می توان بشما نشان داد که شوهرش را اولین بار در شب زفاف ملاقات کرده؟ چند میلیون زن را بشما نشان داد که مجبور به همبستر شدن با مردی بنام شوهر شده است، فقط به این خاطر که مادر شوهر، تن و بدنش را در حمام پسندیده است؟
چند میلیون زن را میتوان نشانتان داد که پدرشان آنها را با خانواده شوهر با پول معاوضه کرده است؟ اینها فحشای واقعی است. اینها معامله کردن تن است. اینها همان چیزی است که ما میخواهیم از جمله با وضع قوانین جلو وقوع آن را بگیریم. نکنه جالب توجه دیگر بحث سرپرستی فرزندان بعد از جدایی بود. رفیق کارگرمان گفته است: این زن و مرد هستند که انسان را بوجود می آورند پس حق تصمیم گیری بر عهده این دو انسان است که بچه پیش چه کسی باشد؟! رفیق عزیز مان یک نکته مهم را فراموش کرده است و آن اینکه خود بچه هم یک انسان است، با همه حقوق یک انسان. یعنی وقتی زن و مرد انسان را بوجود میاورند دیگر دو نفر نمی ماند.
حزب ما در این مورد نظر مصوبی ندارد، اما از نظر ما وزن منافع این آدم سوم، یعنی خود بچه، در اینکه کجا زندگی کند از دو تای دیگر مهمتر است. وقتی که پدر و مادر از هم جدا شدند بچه باید آنجایی باشد که از نقطه نظر خود بچه، جای مناسب تری است. این جای مناسب بسته به مورد میتواند پیش مادر، پیش پدر، یا حتی نزد خانواده دیگری باشد، البته در این نکته با رفیق کارگرمان موافقیم که در شرایط مساوی و در حالی که والدین هر دو داوطلب نگهداری از کودک هستند، باید اولویت به مادر داده شود. اما حتی وقتی که طلاق و جدائی هم در کار نیست این حق مسلم بچه است که پدر و مادرش را نخواهد. این درست است که بچه زندگیش را فقط از دو انسان میگیرد، اما همینکه پا به عرصه زندگی گذاشته متعلق به همه انسان است، به همین دلیل ساده که بچه آدم است و یک جامعه انسانی می باید همه اتوریته اش را برای حفاظت و تامین حقوق کودک و خوشبختی او پکار بیاندازد. بچه، یک انسان است و انسان قابل تملک نیست، حتی اگر شما او را زائیده باشید. این خوب یادتان باشد، همینجا، جا دارد بگویم که از نظر
ما همه خرج های مربوط به نگهداری و آموزش و پرورش بچه ها باید از کیسه جامعه بطور کلی، تامین و تضمین شده باشد. هیچ بچه ای نباید بدتر از بچه دیگر تغذیه شود، بدتر از بچه دیگر بپوشد، شانس کمتری برای رشد و تکامل داشته باشد، صرفا به این دلیل که خانواده اش فقیرتر است. دولت باید چهار چشمی مواظب باشد تا هرجا چنین کمبودی پیش آمد فورا از طریق دادن کمک هزینه جبران شود. تنها با تامین بلاعوض مخارج نگهداری بچه هاست که میشود تضمین کرد که بچه ها در دامان انسانهای بزرگ شوند که به بچه ها عشق می ورزند همه باید بدانند که هرچه جامعه خرج بچه های امروز خودش بکند خرج فرداهای بهتر خودش کرده است.
باید بوروکراسی را جمع کرد، ارتش و هر سازمان مسلح حقوق بگیر را منحل کرد و در عوض به میلیون ها معلم، پرستار، دکتر، روانشناس، کتابدار و مربی ورزش حقوق داد تا این بچه ها تا جائی که مجال دارد رشد کنند و کامل شوند.
ما این را می گوییم. تا آنجا که به بچه ها برمیگردد باید بی مضایقه و دست و دلباز بود، مخارج مربوط به سلامتی و رشد بچه ها باید در صدر اولویتها بودجه عمومی باشد.